بررسی سیاست خارجی آقایان خاتمی و احمدی نژاد  (بخش اول)

چکیده

با توجه با این که نظریات لیبرالی و واقع گرایی از جهات خرد گرایی و اثبات گرایی به بررسی مسائل در نظام بین الملل می پردازند لازم بود تا مسائل و موضوعات بین المللی را از دیدگاه جدیدی بررسی کنیم.سازه انگاری به عنوان یک نظریه ی جوان ضمن  توجه به  مسائل مادی و  غیر مادی توانسته  بستری مناسب برای   نظریه پردازی در   روابط بین الملل    بوجود بیاورد.زیرا این نظریه بر ابعاد هستی شناختی روابط بین الملل، برساخته بودن واقعیت بین المللی و دگرگونی پذیری راه را برای طرح مسائل اخلاقی ،هنجاری،و ارزشی می گشاید. به همین دلیل برای تبئین سیاست خارجی ج.ا.ایران در دوره های ریاست جمهوری آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد از این تئوری استفاده شده است.در بخش اول سیاست خارجی آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد بررسی شده است و در بخش دوم به بررسی سیاست خارجی آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد از منظر سازه انگاری  پرداخته شده است.

واژگان کلیدی: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ،سازه انگاری،نظام بین الملل، هویت

 

 

 

 

 

مقدمه

وقوع انقلاب اسلامی در ایران نقطه عطفی است که جوهره ی سیاست خارجی ایران را تغییر داده است.در همین راستا هر یک از پژوهشگران سعی کرده اند سیاست خارجی ج.ا.ایران را از منظر تئوریهای مختلف بررسی کنند.اما نکته ی قابل توجه این است که سیاست خارجی ج.ا.ایران را نمی توان تنها از منظر یک تئوری خاص تحلیل و تبئین کرد و در تبئین سیاست خارجی ج.ا.ایران باید از علایق و تمایلات به یک تئوری خاص دور شد وباید کوشید  ابتدا وقایع و نقاط عطف سیاست خارجی را بررسی کرد و سپس تئوریهای مختلف را برای تحلیل سیاست خارجی در مورد این وقایع و نقاط عطف به کار برد.در این فرایند می توانیم به نقاط قوت و ضعف هر تئوری پی ببریم و سپس تلاش کنیم با استفاده از نقاط قوت هر یک از نظریات،سیاست خارجی را تبئین کنیم.

ﺑﺮرﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﺎ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪدی اﻧﺠﺎم ﻣﯽﮔﯿﺮد. ﻧﺨﺒﻪﮔﺮاﯾﺎن ﺑﺮ اﯾﻦ اﻋﺘﻘﺎد ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ در ﭼﻬﺮه ﺷﺨﺼﯿﺖﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻣﻘﺎﻣﺎت اﺟﺮاﯾﯽ ﻫﺮ ﮐﺸﻮر، زﻣﯿﻨﻪ را ﺑﺮای دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ در رﻓﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ واﺣﺪﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽآورد.. ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ، ﻫﺮ ﯾﮏ از ﻣﻘﺎﻣﺎت اﺟﺮاﯾﯽ و ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺪرت ﺳﯿﺎﺳﯽ را ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ، رﻓﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺟﻬﺖﮔﯿﺮی ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﺧﻮد را ﺑﺮاﺳﺎس ﺑﻨﯿﺎنﻫﺎی ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﺗﻤﺪﻧﯽ وهویتی ﭘﯿﮕﯿﺮی ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.نظریه سازه انگاری نیز بر همین مولفه ها تاکید دارد و سعی دارد بفهمد عوامل هویتی تمدنی و تاریخی چه نقشی بر جهت گیری سیاست خارجی دولتها دارد و دولتها چگونه از این مولفه ها تاثیر می پذیرند. ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﮕﺮش ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ هویتی  ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖﺧﺎرﺟﯽ، ﻫﺮ ﮐﺸﻮری ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﺑﻨﯿﺎنﻫﺎی ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺧﻮد و ﺗﺠﺎرب ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺑﻪ رﻓﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺒﺎدرت ﻣﯽورزد. ﺑﺮاﺳﺎس آﻣﻮزهﻫﺎی ﻧﺎﺷﯽ از ﺗﺠﺎرب ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻨﯿﺎنﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﮐﻪ اﯾﺠﺎد ﺷﺪه اﺳﺖ، ﺑﻪ رﻓﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﮐﻨﺶﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻣﺒﺎدرت ﻣﯽورزﻧﺪ.

در این مقاله سعی کرده ام سیاست خارجی آقای خاتمی وآقای احمدی نژاد را از منظر تئوری سازه انگاری بررسی کنم گرچه  معتقدم این دو دیدگاه کاملا با تئوری سازه انگاری مطابقت ندارند (مخصوصا دیدگاه آقای احمدی نژاد که فاصله ی بسیاری از این تئوری گرفته است) بنابراین سعی بر این است تا نقاط قابل تبئین از منظر سازه انگاری را بررسی نمایم.

 

 

بخش اول:بررسی  سیاست خارجی آقای خاتمی وآقای احمدی نژاد

همانطور که در مقدمه ذکر شد انقلاب اسلامی در ایران باعث تغییر و تحول عمده ای در سیاست خارجی ج.ا.ایران شد و اصول پایه واساسی سیاست خارجی در ایران را تغییر داد. برای بررسی سیاست خارجی آقای خاتمی وآقای احمدی نژاد لازم است ابتدا نگاهی گذرابه اصول محوری در سیاست خارجی ج.ا.ایران بیاندازیم سپس با توجه به این اصول و مبنا سیاست دو رئیس جمهور را توضیح دهیم .چون سیاست خارجی ج.ا.ایران در هر زمان و موقعیت در راستای این اصول ثابت و محوری شکل می گیرد.

 

 

1-1 .نگاهی به اصول محوری در سیاست خارجی ج.ا.ایران

معمولا سیاست خارجی یک کشور در دو بعد حکومتی و دولتی قابل تبئین است .در بعد حکومتی هدف بررسی یک سری اصول ثابت رفتاری حکومت در عرصه بین المللی است و در بعد دولتی اصول رفتاری حاکم در حکومت مورد بررسی قرار می گیرند که میتوانند متغییر باشند.اصول رفتاری در بعد حکومتی ثابت و تغییر ناپذیر است اما اصول رفتاری در دولتهای حاکم در حکومت متغییر است و با روی کار آمدن شخصیتهای جدید تغییر پیدا می کنند.

در بعد حکومتی اهداف کلان ج.ا. ایران بررسی میشوند.اهداف کلان جمهوری اسلامی ایران در میراث سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی 1357 ریشه دارد. فرهنگی که پیروزی انقلاب اسلامی را در پی داشت و به اصول و ساختارهایی تبدیل شد که اهداف سیاست خارجی کشور را می توان از آنها مشتق کرد. با توجه به قانون اساسی و عملکرد ایران، اهداف کلان را می توان در سه قسمت تقسیم کرد:

1.حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی،رشد و توسعه اقتصادی

2.دفاع از مسلملنان و نهضتهای آزادی بخش و تعارض با غرب به خصوص آمریکا و اسرائیل

3.استقرار جامعه اسلامی بر اساس مبانی شیعی و پشتیبانی از نظریه ی ولایت فقیه

چیزی که در وهله نخست با دیدن این اهداف به چشم می خورد، وجود جنبه های ایدئولوژیک در ساختار سیاسی ایران است.

 

هدف اول ،هدفی طبیعی و عرف جهانی است که هر کشور– ملتی به دنبال آن می باشد.هدف دوم کاریست عملی ولی مستلزم امکانات و قدرت و توانمندیهای فوق العاده ای است و امکان ایجاد تضادهای جدی با برخی کشورها را بوجود می آورد. و دیگر آنکه این اهداف در جهان شمولی و فلسفی و جهانی بودن و ابدی بودن اعتقادات اسلام ریشه دارد که نیازمند امکانات، قدرت و توانمندی های فوق العاده ای است که بر آورده کردن آنها به اتحاد کشورهای اسلامی نیازمند است و با توجه به نبود انسجام و اتحاد میان کشورهای اسلامی، حتی در منطقه خاورمیانه، زمینه های تحقق این اهداف پدیدار نخواهد شد.هدف سوم ایران، یعنی استقرار یک جامعه اسلامی بر اساس مبانی شیعی، گرچه جنبه ی داخلی دارد ولی با توجه به هدف دوم عواقب بیرونی پیدا میکند،این هدف به گونه ای هست که باعث می شود با کشورهای مسلمان نشین منطقه که دارای نظام های سلطنتی و اقتداری هستند، تضادهایی بوجود بیاید.

اگر بخواهیم با توجه به اهداف سه گانه مطرح شده، روابط کشورهای منطقه را ارزیابی کنیم، چنین به نظر می رسد که در زمینه هدف اول، یعنی «حفظ تمامیت ارضی ایران و بسط اقتصادی و پیشرفت علمی»، بسیاری کشورها آمادگی همکاری، هماهنگی و حتی ائتلاف ضعیف را با ایران دارند؛ اما در مورد هدف دوم و سوم دچار تضادهایی جدی با دیگر کشورها خواهیم شد؛ برای مثال درباره دفاع از حقوق مسلمانان و نهضت های آزادیبخش اسلامی، تلقیات بسیار متضادی بین ایران، عربستان و مصر وجود دارد، چرا که تلقی ایران بسیار خاص بوده و نظم موجود جهانی را ناسازگار با منافع مسلمانان می داند؛ در حالی که کشورهای فوق، هیچ ناسازگاری بین منافع مسلمانان و جهت گیری های غرب نمی بینند و تلقیات سیاسی اهل سنت با شیعیان مبارز متفاوت است.

در مورد رابطه با امریکا و اسرائیل نیز بین ایران و کشورهای منطقه هماهنگی و اتفاق نظر و جود ندارد؛ در حالی که ایران، امریکا و اسرائیل را «تهدید امنیتی» تلقی می کند، بسیاری کشورهای خاورمیانه، امنیت خود را در وابستگی و هماهنگی با امریکا تعریف می کنند. به گفته سریع القلم، «بین ایران و امریکا تضاد ذاتی وجود دارد و آن ماهیت نظام سیاسی در ایران، اهداف این نظام سیاسی در منطقه خاورمیانه، اهداف این نظام سیاسی در داخل کشور و جهت گیری های کلی که نظام سیاسی ایران در پی آن بوده است؛ مانند حمایت از نهضت های آزادیبخش، حمایت از اسلام گرایی در کشورهای اسلامی، نفی حکومت هایی که به نحوی اتصالات ساختاری با امریکا دارند و پی گیری نوعی سوسیالیزم اقتصادی در دنیای اسلام است که عموم این تفکرات و دیدگاه ها با ماهیت نظام امریکا تفاوت می کند.

روابط ایران و امریکا در منطقه خاورمیانه، به مخالفت ایران با موجودیت اسرائیل باز می گردد. بنابراین اسرائیل از طریق نفوذ یهودیان امریکا، سعی می کند تا هر گونه قدرتمند شدن ایران و ارتباطات بین ایران و امریکا را در هر زمینه محدود کند؛ حتی ذهنیت عامه مردم امریکا نسبت به ایران از طریق تبلیغات وسیع رسانه ای در امریکا که عمدتا توسط صهیونیست ها مدیریت می شود، شکل می گیرد؛ برای مثال تحریم امریکا علیه ایران، طرح بر اندازی حکومت ایران، طرح ایده رجال انتخابی و انتصابی در ایران، فعال شدن رسانه های مخالف ایران در امریکا فعال کردن نهادهای حقوق بشر علیه ایران، بین المللی کردن مشکلات قضایی ایران، تخریب نرم افزاری پرستیژایران و ایرانیان، عموما توسط یهودیان امریکا و اسرائیل مدیریت می شود و همه اینها نیز به این دلیل است که امنیت اسرائیل جزء لاینفک امنیت ملی امریکا است.

با توجه به مباحثی که عنوان شد، ایران برای ایجاد افزایش اعتماد میان کشورهای منطقه، باید سیاست ها و ساختارهای خود را به طور شفاف و تئوریک و با پشتوانه علمی طرح کند و نیز به تعدیل سیاست ها و اصولی بپردازد که ایران را با کشورهای منطقه رویارو می سازد و به بی اعتمادی دامن می زند، چرا که کشورهایی که سیاست های روشنی نداشته باشند، مورد اعتماد کشورهای دیگر نخواهند بود، چون کشورها بر اساس تئوری های علمی که پشتوانه ارائه سیاست ها است، به پیش بینی رفتار یکدیگر در منطقه و جهان می پردازند و اگر سیاست های کشوری، بدون این پشتوانه نظری باشد، کشورها در مقابل رفتار آن، دچار سردرگمی و در نتیجه «بی اعتمادی» خواهند شد.

 

1-2.سیاست خارجی آقای خاتمی(1376-1384)

دوره ی ریاست جمهوری آقای خاتمی از طرفی دنباله ی دوره ی قبل یعنی دوره ی ریاست جمهوری آقای هاشمی بود و از طرفی در این دوره بر سیاست و فرهنگ بیش از اقتصاد تاکید شده است و توسعه ی سیاسی و فرهنگی را ضروری تر و مهمتر از توسعه ی اقتصادی می دانند.نامهای مختلفی برای این دوره میتوان بر شمرد از جمله؛ صلح گرایی مردم سالاری،ملی گرایی مردم سالاری،توسعه گرایی سیاست محور،گفتمان محوری.

در این دوره از سیاست خارجی ایران نحوه ی بیان و شیوه رفتار و برخورد با دیگران تغییر یافت.سیاست تعدیل اقتصادی دوره آقای هاشمی جای خود را به توسعه ی سیاسی داد وپذیرش تساوی فرهنگ ها به محور اصلی سیاست خارجی تبدیل شد.در این دروره از سیاست خارجی ایران سیاست تنش زدایی در دستور کار قرار گرفت.بر اساس این سیاست توسل به زور در حل مسائل بین المللی جای خود را به توسل به شیوه های مسالمت آمیز از طریق گفتگوهای دوجانبه و چند جانبه می دهد.تنش زدایی در چهار چوب عزت ،حکمت و مصلحت،به این معناست که ایران در سیاست خارجی خود در صدد رفع سوء تفاهم های انباشته شده از گذشته و در تلاش جهت پایان دادن به هر نوع تنازع و کشمکش بین المللی است.تنش زدایی با فاصله گرفتن از اولویتهای ایدئولوژیکی به سمت همگرایی،همکاری همه جانبه پیش رفته و در نتیجه زمینه های بیشتری را برای گفت و گو میان تمدن ها و همگرایی چند جانبه حکومتی فراهم می آورد.گفت و گوی تمدنها و فرهنگ ها به عنوان پیام سازنده ی جمهوری اسلامی توانست به جهانیان بگوید که نه تنها تهاجم،خشونت و افراط گری را نفی میکند بلکه قائل به همزیستی و تفاهم بر مبنای تعقل و تعامل است.همچنین گفت و گوی تمدنها این مسئله را به جهانیان گوشزد کرد که تمدن و فرهنگ اسلامی نیز مدعی هماوردی در صحنه ی جهانی است و تمدن امروز بشری را در عالم اندیشه،فلسفه و تدبیر امور به رقابت و نقد می طلبد.پذیرفته شدن این پیشنهاد در سازمان ملل و نامگذاری سال 2001 میلادی از سوی سازمان ملل به سال گفت و گوی تمدنها را می توان نتیجه تنش زدایی و اعتماد سازی در سیاست خارجی ج.ا. ایران دانست.

دولت آقای خاتمی سعی نمود در ابتدا  راهکارهای مقابله با سیاست های مهار دوگانه ی ایالات متحده آمریکا را بدست بیاورد و سپس تلاش نمود تا همانند سایر دوره های ریاست جمهوری در ایران  با توجه به موقعیت استراتژیکی مهمی که ایران در یک نقطه پر تنش دارد ،موقعیت دفاعی و بازذارندگی خود را تقویت کند.در نهایت تلاش کرد با تنش زذایی به رفع تعارضات بین خود و کشورهای منطقه و همسایه در قالب ابتکاراتی همچون گفت و گوی تمدنها در سطح سازمان های بین المللی خصوصاَ سازمان ملل بپردازد.در این دروه حمایت از جنبش ها و نهضت های آزادی بخش به تدریج کاهش یافت .

جدی ترین بحران در سیاست خارجی ایران در دوره آقای خاتمی که تا کنون نیز تداوم دارد بحث پرونده هسته ای ایران است.در ارتباط با این مسئله ارائه تاریخچه مختصری لازم است.در دوره آقای هاشمی قراردادی برای تولید مواد اولیه سوخت هسته ای در اصفهان با کشور  چین منعقد شد.بر اساس این قرارداد مراحل مقدماتی تاسیسات فراوری اورانیوم در اصفهان آغاز شد،اما به علت فشار های آمریکا این پروژه متوقف شد و چین انصراف خود را اعلام کرد.این پروژه مسکوت ماند تا این که در دوره ی آقای خاتمی در سال 79 به پیمان کاران داخلی داده شد و در اسفند 82 نهایی شد.در نهایت چرخه ی سوخت هسته ای در نطنز اصفهان دنبال شد.

وزیران امور خارجه انگلیس،فرانسه،آلمان به محض اطلاع از فعالیت هسته ای ایران خواستار توقف کامل آن شدند و ایران را به همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی دعوت نمودند از این هنگام مذاکره بین ایران و سه کشور اروپایی و آژانس آغاز شد.این مذاکرت منجر به امضای معاهده NPT و تعلیق غنی سازی اورانیوم شد.

به طور کلی سیاست خارجی آقای خاتمی مبتنی بر اصول زیر می باشد:

1.تنش زدایی و کوشش در جهت اعتماد سازی در سطح منطقه ای و بین المللی؛

2.تاکید بر گفت و گو بین فرهنگ ها جهت حل و فصل مشکلات؛

3.تلاش در جهت خنثی سازی سیاست های ضد ایرانی از طریق اعلام مواضع اصولی در کنفرانس ها و مجامع بین المللی جهت کسب پرستیژ در سطح نظام بین الملل؛

4.کوشش برای شناساندن تمدن اسلامی به عنوان تمدنی خواهان صلح،عدالت و گفت و گو در روابط بین الملل؛

5.سعی در جذب و استفاده از توانایی های ایرانیان مقیم خارج از کشور با شعار ایران برای همه ایرانیان؛

6.سیاست گذاری خارجی با توجه به مقدورات و محذورات بین المللی.

 

 

 

1-3.سیاست خارجی آقای احمدی نژاد(1384 تا کنون)

 در زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮز آﻗﺎی اﺣﻤﺪیﻧﮋاد ﺑﻪ ﻋﻨﻮان رﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮر اﻧﺘﺨﺎب ﻧﺸﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و در زﻣﺎن ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت رﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮری، اﯾﺸﺎن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اﺻﻼحﻃﻠﺒﺎﻧﻪ و اﺻﻮﻟﮕﺮاﯾﺎﻧﻪ ﺧﻮد را ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ ﺑﯽﻋﺪاﻟﺘﯽ و ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻓﺴﺎد و ﺗﺒﻌﯿﺾ ﺗﺪوﯾﻦ ﻧﻤﻮدﻧﺪ. اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ از اﯾﻦ ﻧﻈﺮ اﺻﻼحﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺗﻠﻘﯽﻣﯽﮔﺮدد ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼً در ﭼﺎرﭼﻮب و ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺑﺮ ﺗﻌﺮﯾﻀﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ رﻫﺒﺮ ﻣﻌﻈﻢ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ در اوج دوره اﺻﻼحﻃﻠﺒﯽ دوم ﺧﺮداد، از اﺻﻼﺣﺎت ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ ﻓﻘﺮ و ﻓﺴﺎد و ﺗﺒﻌﯿﺾ اراﺋﻪ دادﻧﺪ.

ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻣﯽﺷﺪ ﮐﻪ اﻗﺪاﻣﺎت و اوﻟﻮﯾﺖﻫﺎی آﻗﺎی اﺣﻤﺪیﻧﮋاد در ﻋﺮﺻﻪﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ و رواﺑﻂ دﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ ﺑﻪ اﯾﻦﺻﻮرت ﺑﺎﺷﺪ:

1. ﺗﻼش در ﺟﻬﺖ اﻋﺘﻤﺎدﺳﺎزی در ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﮔﺴﺘﺮش ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻣﺴﺎﻟﻤﺖﺟﻮﯾﺎﻧﻪﺑﺎ ﺟﻬﺎن؛

2.ﻃﺮاﺣﯽ و اراﺋﻪ ﮔﻔﺘﻤﺎﻧﯽ در ﻋﺮﺻﻪ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ از ﺟﻤﻠﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽﮐﺮدن ﺳﯿﺎﺳﺖ و ﻧﯿﺰﺣﺎﮐﻤﯿﺖ اﺧﻼق و ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ در ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺟﻬﺎﻧﯽ؛

3.ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺳﺎزﻧﺪه و ﻣﻄﻠﻮب دوﻟﺖ ﺑﺎ ﻣﻨﺘﻘﺪان و ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺧﻮد؛

4.آﻏﺎز ﺳﻔﺮﻫﺎی داﺧﻠﯽ و ﺧﺎرﺟﯽ رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮر و اﻋﻀﺎی ﻫﯿﺌﺖ دوﻟﺖ در راﺳﺘﺎی ﺗﺤﻘﻖ ﺷﻌﺎرﻫﺎی اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت رﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮری.

 

با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد و پا فشاری بر حقوق هسته ای ملت ایران و عدم نرمش در تعلیق غنی سازی اورانیوم مذاکرات ایران و اروپا بی نتیجه ماند . آقای احمدی نژاد از سیاست های آقای خاتمی و عقب نشینی ایشان انتقاد کردند و بر سیاست عدم سازش با غرب تاکید داشتند.عدم همکاری با نهادهای بین المللی و جلوگیری از باج خواهی بیش از حد غرب  قطعنامه هایی علیه ایران از سوی شورای امنیت را به همراه آورد .برای آقای احمدی نژاد تحریم مهم نبود و نمی توانست مانع از رسیدن ایران به انرژی هسته ای شود.حمایت از جنبش حماس و حزب الله  که در زمان آقای خاتمی کمرنگ شده بود در زمان آقای احمدی نژاد شدت یافت .در این دوره آقای احمدی نژاد با حمایت از جنبش حماس و حزب الله و عنوان کردن مسئله ی محو و نابودی اسرائیل بر اصول اولیه انقلاب تاکید داشت که این از مشخصه های اصلی این دوره بود.گسترش روابط با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و کشورهای آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی ،مخالفت با یکجانبه گرایی هژمونیک آمریکا و  سیاست گرایش به شرق و نزدیکی به چین و روسیه از مشخصه های این دوره می باشند.

ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﻠﯽ روﯾﮑﺮدﻫﺎ وﺗﺤﻮﻻت ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ دوﻟﺖ ﻧﻬﻢ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:

1.ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ اﺣﯿﺎء ﻧﻘﺶ ﻋﺪاﻟﺖ و ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ در ﺗﺤﻮﻻت ﺟﻬﺎن:

ﺗﺒﻌﯿﺾ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﺧﻮد ﺑﺴﺘﺮ زاﯾﺶ ﮐﯿﻨﻪورزی، ﺟﻨﮓ و ﺗﺮورﯾﺴﻢ اﺳﺖ. ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان از آن ﺟﻬﺖﺑﺮ ﻋﺪاﻟﺖورزی در ﺻﺤﻨﻪ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺪاﻟﺖ از ﺣﻘﻮق ﺑﺮاﺑﺮ، ﺗﻮزﯾﻊ ﺻﺤﯿﺢ ﻣﻨﺎﺑﻊ در ﻗﻠﻤﺮو ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ دوﻟﺖﻫﺎ، ﺗﺴﺎوی آﺣﺎد ﺑﺸﺮ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن و اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻗﺮاردادﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ. دوﻟﺖ اﺣﻤﺪیﻧﮋاد ﺑﺎ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﭘﺎﯾﻪﻫﺎی رﻓﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﺖﺧﺎرﺟﯽ ﺑﺮ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻣﻌﻨﻮی و اﺻﻮل اﺧﻼﻗﯽ و ﻋﺎدﻻﻧﻪ در ﺗﻤﺎم ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺰت و ﮐﺮاﻣﺖ ﺗﻨﻬﺎ در ﺳﺎﯾﻪ ﻋﺪاﻟﺖ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﯽﺷﻮد و ﻋﺪاﻟﺖ و ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﺗﻨﻬﺎﭘﺎﯾﻪﻫﺎی اﯾﺠﺎد ﻧﻈﻢ و ﺻﻠﺢ ﭘﺎﯾﺪار در ﺟﻬﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﻧﻔﯽ ﻧﻈﺎم ﺳﻠﻄﻪ و ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞﻋﺎری از ﺳﻠﻄﻪ ﻗﺪرتﻫﺎی اﺳﺘﮑﺒﺎری و ﻧﻔﯽ ﺗﺠﺎوزﮔﺮیﻫﺎ و ﺟﻨﺎﯾﺎت و ﻇﻠﻢﻫﺎ و ﺗﻌﺪﯾﺎت ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ ﻧﺎﺷﯽ از اﻫﺘﻤﺎم دوﻟﺖ ﻧﻬﻢ ﺑﻪ ﻋﺪاﻟﺖﻣﺤﻮری در ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ اﺳﺖ. از ﻧﻈﺮ دوﻟﺖ ﻧﻬﻢ ﻋﺪاﻟﺖﺧﻮاﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻘﺮون ﺑﻪ ﺻﻠﺢﻃﻠﺒﯽ و ﺗﻬﺪﯾﺪزداﯾﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺳﻪ ﻋﻨﺼﺮ ﻣﻬﻢ ﺳﯿﺎﺳﺖﺧﺎرﺟﯽ اﯾﺮان ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺻﻠﺢ و آراﻣﺶ را ﺑﺮای ﻫﻤﻪ ﻣﻠﺖﻫﺎ ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن آورد.